سعید هاشمی در یادداشتی می نویسد: در این دوره ریاست جمهوری ترامپ انتظار می رود، با نقش آفرینی مؤثر ایلان ماسک در عرصه های فناوری، نظامی و خصوصا علوم فضایی، معادلات جدیدی رقم بخورد.
۰
۰
نفت آرا:دولت دونالد ترامپ در دوران ریاستجمهوری خود، به اکتشافات فضایی توجه ویژهای نشان داد و برنامههایی برای سفر به مریخ و بازگشت انسان به ماه تحت برنامه آرتمیس را اعلام کرد. هدف این برنامهها، ایجاد پایگاهی برای سفر به مریخ و اکتشافات عمیق در فضا بود.
طبق برنامهریزیهای اعلام شده از سوی ناسا، ترامپ قرار است دومین رئیسجمهوری تاریخ باشد که با کره ماه تماس تلفنی برقرار میکند. در سپتامبر 2026، برنامه آرتمیس ناسا قرار است انسان را مجددا به ماه بازگرداند. بازگشت ترامپ از احتمال تغییرات بزرگ در ناسا، مشارکت عمیقتر با بخش خصوصی، فشار به سمت اکتشاف مریخ و تمرکز مجدد برای رقابت گسترده با رقیب اصلی آمریکا در زمین و فضا، یعنی چین خبر میدهد.
در این دوره ریاست جمهوری ترامپ انتظار می رود، با نقش آفرینی مؤثر ایلان ماسک در عرصه های فناوری، نظامی و خصوصا علوم فضایی، معادلات جدیدی رقم بخورد.
ماسک، بنیانگذار شرکت اسپیسایکس نیز به شدت بر پروژههای مربوط به سفر به مریخ تمرکز کرده و هدف خود را ارسال انسان به مریخ تا سال 2024 و ایجاد یک مستعمره انسانی در این سیاره اعلام کرده است. اسپیسایکس با توسعه موشک استارشیپ، به دنبال کاهش هزینههای سفر به فضا و امکانپذیر کردن سفرهای انسانی به مریخ است.
در مجموع، هر دو شخصیت به نوعی در پروژههای فضایی و اکتشافات مریخ نقش موثری دارند، اما رویکردها و اهداف آنها ممکن است متفاوت باشد. ترامپ بیشتر بر برنامههای دولتی و همکاری با ناسا تمرکز دارد، در حالی که ماسک بر نوآوریهای خصوصی و فناوریهای جدید کار میکند.
گذشته از رویکرد علمی و فناورانه ی پروژه هایی همچون زندگی در مریخ و توسعه نیروهای نظامی فضایی امریکا، انجام این اقدامات و ترسیم راهبردهای این گونه از منظر سیاست و قدرت نیز اهمیت فراوانی را داراست.
مدیران ارشد ایالات متحده با حرکت و تمرکز در مسیر جمهوری خواهی، سرمایه داری و لیبرال دموکراسی بر محورهای اساسی حکمرانی خود از جمله اقتصاد باز، هژمونی فرهنگی و تحکم نظامی در سراسر گیتی، استوار هستند و در یک شمای کلی بنظر می رسد که مدل های فرادستی و فرودستی در دوران مدرن در حال تولید و بازتولید است و با بهره گیری از علم و ثروت رنگ و بوی تازه ای به خود می گیرد.
چرا که تا کنون، سیاست های قدرت محور امریکا با تمرکز بر دوگانه های مارکسی مبنی بر اصل طبقاتی سرمایه دار و کارگر، این باور را در نظر عامه ی مردم جهان برساخته است که مقصد نهایی زندگی و مامن اصلی خوشبختی افراد در سرزمین امریکا و خصوصا در لاس وگاس محقق می شود.
اینک با ظهور ترامپیسم، این شعار را سر می دهند که همه ی دنیا، حتی کشور کانادا به عنوان یک ایالت باید ذیل امریکا باشد و هر اقتصاد بزرگی مثل چین با اعمال تعرفه باید محو شود و یا مهاجران که همان مهاجمان قلمداد می شوند، باید اخراج و یا محدود شوند و نهایتا این پیام مهم به دنیا مخابره شود که افراد برتر، خانواده های بزرگ قدرت و سرمایه یعنی همان فرادستان، در دهکده ی کوچک جهانی حضور به هم خواهند رساند، ولی این بار در کره ای به نام مریخ! یعنی در مکانی که هر فرد و یا نژادی توان دستیابی و زندگی در آن را نخواهد داشت!
و در مقابل این سایرین خواهند بود که در مقام فرودستان و بر روی کره ی خاکی باقی خواهند ماند که دیگر حالش خوب نیست و حتی آب و هوایی برای زنده ماندن ندارد!