به گزارش اختصاصی نفت آرا،در اسفندماه ۱۴۰۳، برکناری اکبر دادخواه از مدیرعاملی شرکت نفت پاسارگاد، با سناریویی تکراری همراه شد: موجی رسانهای برای معرفی او بهعنوان حلقهای از “مافیای قیر” و روایتِ قهرمانانه از مبارزهای ساختگی که قرار بود توسط عبدالکریم پهلوانی رهبری شود؛ مدیری که خود، در برابر نقدهای جدی رسانهها سکوت کرد و همه را به مبارزه با فساد تقلیل داد.
اما حالا که خود پهلوانی کنار گذاشته شده، همان سناریو تکرار میشود: برکناری یکی دیگر (باقری) اینبار توسط کسانی که پهلوانی را برکنار کردهاند.سؤال اینجاست: اینبار باقری قربانی مافیاست؟ یا نتیجه یک «مبارزه جدید» با فساد؟
وقتی قرار باشد هر جابهجایی مدیریتی را به قصهای از “شهید عدالت” یا “مهره مافیا” تبدیل کنیم، دیگر امکان تحلیل درست باقی نمیماند. این بازی نخنما شده، ذهن افکار عمومی را از اصل ماجرا که همان بررسی واقعی عملکرد مدیران است، دور میکند.
اکبر دادخواه نه چهرهای بینام و نشان، بلکه مدیری با رزومه فنی قوی و سابقه قابل توجه در صنعت نفت و انرژی است. اما به جای اینکه عملکرد او در نفت پاسارگاد بهصورت مستند نقد و بررسی شود، با هشتگها و جریانسازیهای رسانهای بهعنوان “مافیای قیر” به حاشیه رانده شد.
حالا اما همانجریانی که پهلوانی را بهعنوان قهرمان مبارزه با فساد نشان میداد، خودش در معرض همان روایت قرار گرفته، و این دور باطل، نهتنها حقیقت را پنهان میکند، بلکه اعتبار مفاهیمی چون شفافیت، عدالت و مبارزه با فساد را نیز زیر سؤال میبرد.
تا کی قرار است این قصه ادامه داشته باشد؟تا کی برکناریها بهجای تحلیل، با داستانسرایی توجیه شود؟
و تا کی قرار است تاپیکو و زیرمجموعههایش میدانِ آزمون و خطای روایتسازانی باشد که با برچسب «مافیا» دهان منتقدان را میبندند و با شعار «فسادستیزی» مسئولیتگریزی میکنند؟
اما حالا که خود پهلوانی کنار گذاشته شده، همان سناریو تکرار میشود: برکناری یکی دیگر (باقری) اینبار توسط کسانی که پهلوانی را برکنار کردهاند.سؤال اینجاست: اینبار باقری قربانی مافیاست؟ یا نتیجه یک «مبارزه جدید» با فساد؟
وقتی قرار باشد هر جابهجایی مدیریتی را به قصهای از “شهید عدالت” یا “مهره مافیا” تبدیل کنیم، دیگر امکان تحلیل درست باقی نمیماند. این بازی نخنما شده، ذهن افکار عمومی را از اصل ماجرا که همان بررسی واقعی عملکرد مدیران است، دور میکند.
اکبر دادخواه نه چهرهای بینام و نشان، بلکه مدیری با رزومه فنی قوی و سابقه قابل توجه در صنعت نفت و انرژی است. اما به جای اینکه عملکرد او در نفت پاسارگاد بهصورت مستند نقد و بررسی شود، با هشتگها و جریانسازیهای رسانهای بهعنوان “مافیای قیر” به حاشیه رانده شد.
حالا اما همانجریانی که پهلوانی را بهعنوان قهرمان مبارزه با فساد نشان میداد، خودش در معرض همان روایت قرار گرفته، و این دور باطل، نهتنها حقیقت را پنهان میکند، بلکه اعتبار مفاهیمی چون شفافیت، عدالت و مبارزه با فساد را نیز زیر سؤال میبرد.
تا کی قرار است این قصه ادامه داشته باشد؟تا کی برکناریها بهجای تحلیل، با داستانسرایی توجیه شود؟
و تا کی قرار است تاپیکو و زیرمجموعههایش میدانِ آزمون و خطای روایتسازانی باشد که با برچسب «مافیا» دهان منتقدان را میبندند و با شعار «فسادستیزی» مسئولیتگریزی میکنند؟