به گزارش نفت آرا،در روزهایی که عزل و نصب مدیران به امری طبیعی در ساختارهای اجرایی و اقتصادی کشور تبدیل شده، استفاده ابزاری از واژههایی همچون “فسادستیزی” و “مافیا” برای دفاع از مدیران برکنار شده، نهتنها کمکی به شفافیت نمیکند، بلکه باعث لوث شدن مفاهیم مهمی چون عدالت، مبارزه با فساد و مدیریت پاکدست میشود.
در مورد اخیر، برخی تلاش کردهاند تا تغییر مدیریت در هلدینگ بزرگ تاپیکو را نشانهای از فعالیت مافیای اقتصادی معرفی کنند؛ گویی هر مدیری که از جایگاهش کنار گذاشته میشود، الزاما یک قهرمان عدالتطلب و قربانی جریانهای پنهان قدرت است.
اما سوال مهم اینجاست: آیا صرف ایستادگی یک مدیر در برابر فشارها، دلیلی کافی برای تقدیس عملکرد اوست؟ اگر اینگونه باشد، دیگر جایی برای ارزیابی عملکرد اجرایی، مدیریت منابع، تعامل با سهامداران و تحقق اهداف اقتصادی باقی میماند؟
بیش از دو دهه سابقه در صنعت پتروشیمی لزوماً تضمینکننده موفقیت در سطح هلدینگ نیست. انتصابها و تغییرات مدیریتی باید بر اساس عملکرد، بازدهی و توان تعامل سیستماتیک با ساختار بالادستی باشد، نه بر پایه روایتسازیهای رسانهای که بیش از آنکه روشنگر باشد، تبدیل به ابزار فشار و هیاهوی سیاسی میشود.
تبدیل هر تغییر مدیریتی به پروژه «قربانیسازی» و «مافیاخوانی» نهتنها حاشیهسازی بیفایده است، بلکه میتواند خود نوعی انحراف از مسیر شفافسازی و مقابله واقعی با فساد باشد. شاید بهتر باشد به جای تکرار این روایتهای کلیشهای، به سراغ ارزیابی دقیقتر عملکردها، شفافسازی مالی و سنجش واقعی خروجی هلدینگهایی چون تاپیکو برویم.
در مورد اخیر، برخی تلاش کردهاند تا تغییر مدیریت در هلدینگ بزرگ تاپیکو را نشانهای از فعالیت مافیای اقتصادی معرفی کنند؛ گویی هر مدیری که از جایگاهش کنار گذاشته میشود، الزاما یک قهرمان عدالتطلب و قربانی جریانهای پنهان قدرت است.
اما سوال مهم اینجاست: آیا صرف ایستادگی یک مدیر در برابر فشارها، دلیلی کافی برای تقدیس عملکرد اوست؟ اگر اینگونه باشد، دیگر جایی برای ارزیابی عملکرد اجرایی، مدیریت منابع، تعامل با سهامداران و تحقق اهداف اقتصادی باقی میماند؟
بیش از دو دهه سابقه در صنعت پتروشیمی لزوماً تضمینکننده موفقیت در سطح هلدینگ نیست. انتصابها و تغییرات مدیریتی باید بر اساس عملکرد، بازدهی و توان تعامل سیستماتیک با ساختار بالادستی باشد، نه بر پایه روایتسازیهای رسانهای که بیش از آنکه روشنگر باشد، تبدیل به ابزار فشار و هیاهوی سیاسی میشود.
تبدیل هر تغییر مدیریتی به پروژه «قربانیسازی» و «مافیاخوانی» نهتنها حاشیهسازی بیفایده است، بلکه میتواند خود نوعی انحراف از مسیر شفافسازی و مقابله واقعی با فساد باشد. شاید بهتر باشد به جای تکرار این روایتهای کلیشهای، به سراغ ارزیابی دقیقتر عملکردها، شفافسازی مالی و سنجش واقعی خروجی هلدینگهایی چون تاپیکو برویم.