در دهههای گذشته، صنعت نفت، گاز و پتروشیمی ایران گرفتار یک جدال پنهان اما سرنوشتساز بوده، اتکا به مدرک یا اعتماد به تجربه؟
۰
۰
به گزارش اختصاصی نفت آرا،در بسیاری از ساختارهای مدیریتی ایران، داشتن مدرک دانشگاهی ـ بهخصوص از دانشگاههای دولتی و گاهی خارجی ـ شرط ورود به سطوح بالای تصمیمگیری و مدیریت بوده است. بهویژه در صنعت انرژی، افرادی با مدرک مهندسی نفت، شیمی، مکانیک، یا مدیریت صنعتی بیشترین شانس را برای قرار گرفتن در پستهای کلیدی داشتهاند. اما آیا این انتخاب همیشه نتیجهبخش بوده؟
نقطهی کور مدرکگرایی در صنعت
تجربه نشان داده که بسیاری از مدیران فاقد تجربه عملی، در مواجهه با بحرانهای واقعی صنعت انرژی، از جمله تحریمها، مشکلات تأمین قطعات، یا نوسانات قیمت جهانی، توان تصمیمگیری کارآمد نداشتهاند. دلیل؟ چون «دانش تئوریک» بدون «درک میدانی» و تجربه عملی، در یک صنعت دینامیک مثل انرژی، کارایی محدودی دارد.
در مقابل، برخی از موفقترین مدیران اجرایی و میدانی این صنعت، کسانی بودهاند که بدون داشتن مدرک درخشان، اما با دهها سال تجربه در لایههای مختلف عملیات، تعمیرات، پروژه، و بازرگانی رشد کردهاند. نگاهی به تجربهی جهانی
در کشورهای پیشرو حوزه انرژی، مانند نروژ، آمریکا، یا حتی قطر و امارات، تعادل هوشمندانهتری میان مدرک و تجربه برقرار شده است. در این کشورها:
• تجربه میدانی، سرمایهی اصلی در مدیریت است.
• مدرک دانشگاهی شرط لازم است، اما کافی نیست.
• مدیران پروژهها، حتی در سطحهای بالا، از میان کسانی انتخاب میشوند که سابقه عملی داشتهاند.
• آموزشهای ضمن خدمت و ارتقای دانش فنی، همیشه در جریان است.
در شرکتهایی مانند شل (Shell) یا اکسونموبیل (ExxonMobil)، ساختارهای «Mentorship» و «Rotation» به کارمندان امکان میدهد بین فازهای مهندسی، عملیات، بازرگانی و حتی مذاکرههای بینالمللی چرخش کنند تا هم دانش و هم تجربه را توأمان کسب کنند. چالش ایران: شکاف بین دانش و عمل
در ایران، اغلب شاهد شکاف عمیقی بین بخش دانشگاهی و صنعت هستیم. بسیاری از فارغالتحصیلان برتر حتی وارد صنعت نمیشوند. از طرفی، بسیاری از مدیران میانی و ارشد هیچگاه آموزش رسمی ندیدهاند و با اصول روز مدیریت پروژه، استراتژیهای بازار انرژی یا فناوریهای نو آشنا نیستند.
این وضعیت، دو آسیب به همراه دارد:
1. پروژههای ناکارآمد: به دلیل تصمیمگیریهای غیرواقعگرایانه و بدون شناخت فنی.
2. فرار مغزها: چون متخصصان واقعی، فرصت رشد را در این ساختار نمیبینند. راهحل: ترکیب شایستهسالارانه
صنعت انرژی ایران برای بقا و توسعه، باید از نگاه صفر و یکی عبور کند. نه تجربهگرایی سنتی به تنهایی پاسخگو است، نه مدرکگرایی افراطی. راهحل، تکیه بر شایستهسالاری واقعی است:
• ایجاد مسیر شغلی برای رشد تدریجی کارکنان میدانی
• الزام مدیران به گذراندن دورههای دانشبنیان و استراتژیک
• استفاده از سیستمهای جهانی مانند Competency Matrix برای سنجش مدیران جمعبندی
مسیر آینده صنعت انرژی ایران، نه در مدرک و نه در تجربه صرف، بلکه در ادغام هوشمندانهی هر دو نهفته است. اگر بخواهیم در رقابت جهانی بمانیم، باید هم از میدانهای نفتیمان درس بگیریم، و هم از دانشگاهها و تجربه کشورهای موفق.