احداثِ پتروشیمی در نمین، خشمِ اهالی را برافروخته است. نمینیها معتقدند بهرهبرداری از یک واحدِ پتروشیمی در ۵۰۰ متری شهرِ کوچکشان، آفتِ سلامتی مردم و زخمی تازه بر تنِ رنجورِ محیطزیستشان است.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی نفت آرا، در فضای مجازی بارها اعتراض خود را علنی کردهاند و هرچند که صدایشان بلند است؛ اما گوش سرمایهگذار شنوا نیست. این پتروشیمی از زیرمجموعههای گروه صنعتی آرتاست؛ همان گروه متعین و متنفذ که نطفه پتروشیمی را در سال ۹۶ و در هنگامهی اعتراض نمینیها بست که سمبهی توپ و تشرشان، به اندازه بوشهریهایی که همان سال مانع کلنگزنی پتروشیمی دشتستان شدند، پرزور و کارا نبود.
برای نمینیها همه چیز گنگ و مبهم است. آنها میتوانند مخالف «بودن یا نبودن» پتروشیمی در همسایگی محل زندگیشان باشند. اما گروه آرتا راه خودش را میرود و در باب روشنگری اقدامی نمیکند. آنها به سوداگری میاندیشند. به سرمایهگذاری بزرگی که کردهاند و قرار است از دُکان دودهنه پتروشیمی سود و منفعت خوبی عایدشان شود. فقط مختصرا میدانیم که پتروشیمی سالیانه ۲۰۰ هزار تُن اوره و ملامین فرمالدئید تولید خواهد کرد. فرمالدئید در ادبیاتِ سلامت، ماده خوشنامی نیست. بخارات سمی و آلایندگی بالایی دارد و سرطانزاست. اقامت در مناطق مسکونی مجاور با آلایندگیها، ریسکِ ابتلا به سرطان و هراس از مرگِ مُفت و بیهوده را چون آتشی در جانِ آنها انداخته است. حال نمین، این روزها خوش نیست.
پتروشیمی با پروپاگاندای توسعهی اقتصادی و «شعارِ اشتغال» ظاهر فریبندهای دارد. اما سهم مردم کجاست؟ مالکان رشد اقتصادی را میپسندند و در پی افزایش بهرهوری و تولید خواهند بود؛ آنچه که لزوما توسعه را به ارمغان نخواهد آورد. از دیگرسو، سبد اشتغال آن فقط ۳۰۰ نفر است، که بخش مهمی از آن قاعدتا و بنا به تخصص سهم مهندسانی غیربومی خواهد شد که با اتومبیلهای کرهای، آلمانی و احتمالا ایتالیایی رفتوآمد خواهند کرد. سهم نمین هم محدود به چند کارگر ساده خواهد شد. یعنی به نام نمین و به کام دیگران.
پیامدهای منفی زیستمحیطی و اجتماعی ناشی از رویکردهای توسعه یکجانبه، مقولهای مدلل است. ظاهرا احداث پتروشیمی خارج از توان محیطزیستی این منطقه نشان میدهد. علاوه بر اینکه به لحاظ زیستمحیطی مشکلزاست، سنگی بزرگ بر سر راه اقتصادِ گردشگری استان خواهدبود.
همگان واقفند که «پایداری محیطزیست، الفبای توسعه پایدار است» و پتروشیمی با ماهیتی آلاینده، اژدهاوار آب را میبلعد و این در تضاد با پایداری اکولوژیکی است. زنگ خطر بحرانِ آب مدتهاست که در استان اردبیل به صدا درآمده؛ و از قرار ذخایر آب در نمین هم آنقدری نیست که از عهده سور و سات پتروشیمی بربیاید. انگارکه با بطری آب معدنی بخواهیم دوش بگیریم. از دیگر سو مهاجرتهای آبی رشد محسوس و فزایندهای یافته و بیم آن میرود که مبادا اثر منفی پتروشیمی در روستاهای مجاور، به بحران مهاجرت دامن بزند.
پساب آلاینده پتروشیمی هم کمتر از بخارات فرمالدئید هراسانگیز نیست. فاجعه پساب پتروشیمی فلات قاره قشم را که خاطرتان هست، همان که درختان کهور پاکستانی جزیره را از بین برد و در پی آن ۲۰۰ هزار قطعه پرنده تلف شدند. فروپاشی اکوسیستم و زجرکش کردن محیطزیست به کدامین بها و بهانه؟ اینکه صرفا منافع گروهی تامین شود و دیگران بیبهره به تماشای زجرکشی زمین بنشینند! فراموش نکنیم که حفظ و حراست از محیط زیست وجه مشترک تمام ادیان الهی و آسمانی است.
انتهای پیام/.