به گزارش اختصاصی نفت آرا،پس از بازگشت طالبان به قدرت در اوت ۲۰۲۱، افغانستان شاهد تغییرات گسترده در ساختار سیاسی و امنیتی خود بوده است. یکی از مهمترین تحولات، افزایش نفوذ شبکه حقانی در دولت طالبان است؛ جریانی که ریشه در ساختارهای شبهنظامی و اطلاعاتی دارد و اکنون به یکی از محورهای اصلی تصمیمگیری در افغانستان بدل شده است. این تغییر قدرت، آثار مستقیم و غیرمستقیمی بر صنعت انرژی این کشور دارد. امنیت پروژههای انرژی:
افغانستان در دهه گذشته پروژههای مهمی در حوزه انرژی تعریف کرده بود، از جمله پروژه تاپی (خط لوله گاز ترکمنستان–افغانستان–پاکستان–هند)، پروژههای برقرسانی از آسیای میانه (CASA-1000)، و همچنین توسعه معادن زغال سنگ و نفت در شمال افغانستان.
با تسلط شبکه حقانی بر بخشهای امنیتی دولت، به ویژه وزارت داخله و استخبارات، این پروژهها با تهدید جدی روبرو شدهاند. شبکه حقانی که بیشتر به عنوان یک گروه شبهنظامی شناخته میشود تا یک ساختار دولتی کلاسیک، نگاه اقتصادی–توسعهای ندارد و بیشتر به کسب درآمد از طریق کنترل، زور و قاچاق علاقهمند است. این نگرش، ناامنی برای سرمایهگذاری خارجی و اجرای پروژههای کلان انرژی را افزایش داده است. تضعیف همکاریهای منطقهای:
یکی از اهداف مهم طالبان سنتی، جذب سرمایهگذاریهای چین، ترکمنستان، و پاکستان در حوزه انرژی بود. اما تحرکات اخیر شبکه حقانی، از جمله ارتباط با گروههای جداییطلب اویغور و تحریک طالبان پاکستان علیه اسلامآباد، باعث شده کشورهای همسایه نسبت به امنیت پروژههای انرژی در افغانستان دچار تردید شوند. چین که درحال مذاکره برای استخراج نفت در حوزه آمو دریا و بهرهبرداری از معادن لیتیم افغانستان بود، به دلیل این تحرکات، بخش عمدهای از سرمایهگذاریهای خود را به حالت تعلیق درآورده است. اقتصاد زیرزمینی انرژی:
گزارشهای میدانی نشان میدهد شبکه حقانی و متحدان محلیاش، به شکل گسترده در قاچاق زغالسنگ، گاز، و نفت خام از افغانستان به پاکستان و ایران دست دارند. این اقتصاد زیرزمینی که بدون نظارت قانونی انجام میشود، منابع ملی افغانستان را به نفع گروههای شبهنظامی تخلیه میکند و مانع شکلگیری یک بازار انرژی رسمی و پایدار در کشور میشود. به عبارت دیگر، به جای آنکه درآمد انرژی در مسیر توسعه و بازسازی افغانستان به کار رود، در اختیار شبکههای مافیایی قرار میگیرد. رقابت درونگروهی بر سر منابع انرژی
افزایش نفوذ شبکه حقانی، شکاف بین طالبان سنتی (شاخه قندهار) و طالبان شبکهای (شاخه حقانی–کابل) را بر سر کنترل منابع مالی از جمله منابع انرژی تشدید کرده است. هرچند فعلاً این رقابت به صورت علنی بروز نکرده، اما در صورتی که فشار اقتصادی بر طالبان افزایش یابد (مثلاً با کاهش کمکهای خارجی یا تحریمهای بیشتر)، این رقابت میتواند به برخوردهای نظامی داخلی منجر شود و کل پروژههای انرژی را فلج کند.
نتیجهگیری:
به طور خلاصه، قدرتیابی شبکه حقانی در افغانستان، به جای آنکه به ثبات و توسعه پروژههای انرژی کمک کند، بیشتر به بیثباتی، ناامنی سرمایهگذاری، و گسترش اقتصاد زیرزمینی منجر شده است. این روند نه تنها آینده صنعت انرژی افغانستان را تهدید میکند، بلکه به دلیل موقعیت ژئوپولیتیکی این کشور، میتواند امنیت انرژی منطقه را نیز تحت تاثیر قرار دهد.