چهره واقعی "حقانی" از ماشین ترور تا بازیگر ژئوپلیتیک انرژی/سفید نمایی یک قصاب/شبح های تروریستی در لباس اصلاح طلبی/ بازی کثیف نیویورک تایمز برای تطهیر شبکه خونین حقانی در آستانه بحران انرژی
یه گزارش اختصاصی نفت آرا،تحولات امنیتی افغانستان در پی خروج نیروهای خارجی، چهرههای تازه و بازیگران جدیدی را در معرض توجه جهانی قرار داده است. در این میان، مصاحبه اخیر نیویورک تایمز با سراجالدین حقانی، یکی از رهبران پرنفوذ طالبان، با هدف بازتعریف ذهنیت جهانی نسبت به این گروه انجام شده است. نگاهی دقیقتر به این مصاحبه و تحلیل ابعاد پنهان آن، لایههای پیچیدهای از پروژههای ژئوپولیتیکی در منطقه را آشکار میسازد که در مرکز آن، شبکه حقانی قرار دارد؛ شبکهای که نقشش تنها به عملیات تروریستی محدود نمیشود، بلکه به معادلات کلان انرژی و امنیت نیز گره خورده است.
چندی پیش، نیویورک تایمز مصاحبهای را با سراج الدین حقانی، رهبر شبکه حقانی، یکی از مخوفترین شبکههای تروریستی که با امکانات و شبکهسازیهای غیرمعمول، مسئول قتل هزاران انسان بیگناه در بیست سال حضور نیروهای خارجی در افغانستان بود، به نشر رساند. در این مقاله، به تحلیل انتقادی این مصاحبه و نقش پیچیده شبکه حقانی در روندهای امنیتی و انرژی منطقهای میپردازیم.
در مصاحبۀ مذکور، ادعا شده است که برای شناخت شخصیت سراجالدین حقانی با بیش از هفتاد دیپلمات، تحلیلگر و سیاستمدار گفتگو شده است؛ حال آنکه شخصیت این چهره تروریستی نیازی به چنین تحقیقاتی ندارد. وی فردی بیسواد، فاقد ویژگیهای رهبری و دارای پیشینهای آشکار در طراحی و اجرای حملات انتحاری علیه مردم بیگناه افغانستان است. ثروتاندوزی وی و خانوادهاش از راه تصاحب گمرکات، اخاذی، قاچاق مواد مخدر، اسلحه و منابع طبیعی، تصویری گویا از کارنامه این خاندان ارائه میدهد.
در متن مصاحبه، تلاش شده است تا از حقانی چهرهای معتدل و اصلاحطلب در میان طالبان ساخته شود؛ شخصیتی که خواهان بازگشایی مکاتب دخترانه و اعطای آزادیهای مدنی است. این در حالی است که شبکه حقانی با ایجاد ماشین مخوف ترور، یکی از بازوهای اصلی خشونت و بیثباتی در افغانستان بوده و ارتباطات دیرینه آنان با سازمان سیا (CIA) به قدرتگیری و دوام این شبکه کمک کرده است.
مصاحبه نیویورک تایمز، همانند ترفندهای پیشین اطلاعاتی، پروژه تقسیم طالبان به «خوب» و «بد» را دنبال میکند و در این راستا، سراجالدین حقانی را به عنوان صدای معتدل در مقابل هیبتالله آخندزاده معرفی مینماید. این روایتسازی نه تنها خطرناک است، بلکه بسترساز مرحلهای جدید از بیثباتی هدفمند در افغانستان و منطقه میشود.
واقعیت این است که درک نقش شبکه حقانی، تنها از دریچهی اقدامات نظامی قابل فهم نیست؛ بلکه باید ابعاد ژئوپولیتیکی آن به ویژه در حوزه انرژی و منابع طبیعی نیز مدنظر قرار گیرد. تسلط این شبکه بر ساختارهای قدرت در افغانستان، به معنای کنترل بر معادن لیتیوم، مس و نفت خام و مسیرهای ترانزیت بالقوه انرژی آسیای میانه به جنوب آسیا است. چنین موقعیتی، شبکه حقانی را به بازیگری تاثیرگذار در معادلات انرژی جهانی بدل کرده است.
ادامه بیثباتی ناشی از حضور این شبکه، ریسکهای ژئوپولیتیکی پروژههای بزرگ انرژی از جمله خط لوله گاز TAPI را افزایش داده و در نتیجه، بازار جهانی انرژی را با تهدیدات پنهان روبرو ساخته است. در چنین شرایطی، حمایتهای پنهان قدرتهای بزرگ از گروههای تروریستی نه با هدف پایان دادن به بحران، بلکه برای مدیریت تنشهای منطقهای و بهرهبرداری از فرصتهای ژئوپولیتیکی انجام میشود.
مصاحبه اخیر نیویورک تایمز، اگرچه در ظاهر بازتاب یک گفتوگو با چهرهای برجسته است، در واقع بخشی از سناریویی پیچیده برای مهندسی ذهنیت افکار عمومی و آمادهسازی بستر تحولات آتی افغانستان به نفع پروژههای ژئوپلیتیکی قدرتهای بزرگ است. با این همه، شعور سیاسی مردم افغانستان به اندازهای بالاست که چنین پروژههایی نمیتواند آنها را از مسیر عدالت و حافظه تاریخی منحرف سازد.
تاریخ معاصر افغانستان گواه آن است که جنایتکاران، هر چقدر با ظاهری بزک شده عرضه شوند، در برابر وجدان بیدار ملت، محکوم به شکست خواهند بود.