به گزارش اختصاصی نفت آرا، هر بار که چراغ سبزی برای گفتوگو میان ایران و آمریکا دیده میشود، موجی از تحلیلها به راه میافتد: آیا این بار توافقی پایدار شکل میگیرد؟ اما در پشت صحنه این معادله، متغیری وجود دارد که بیآن، هر تحلیلی ناقص است: اسرائیل.
در واشنگتن، سیاستگذاری در قبال ایران، صرفاً براساس پرونده هستهای یا تحولات منطقهای تنظیم نمیشود، بلکه از فیلتر «امنیت اسرائیل» عبور میکند. به بیان سادهتر، هرگونه نزدیکی میان ایران و آمریکا، بهمحض آنکه از آستانهای فراتر رود که اسرائیل آن را تهدیدزا تلقی کند، با مقاومت جدی در داخل ساختار قدرت ایالات متحده مواجه میشود؛ مقاومتی که نه فقط در کنگره، بلکه حتی در بدنه دستگاههای امنیتی و رسانهای آمریکا نیز بازتاب دارد.
از نگاه واشنگتن، ایران نه فقط یک کشور دارای برنامه هستهای یا نفوذ منطقهای، بلکه یک «تهدید ایدئولوژیک» علیه موجودیت متحد استراتژیکش در خاورمیانه است. حتی در صورت مهار کامل فعالیتهای هستهای ایران، اگر تهران همچنان بر گفتمان ضداسرائیلی خود پافشاری کند، هیچ توافقی درازمدت با آمریکا قابل دوام نخواهد بود.
این همان نقطه کور تحلیلهای رسمی داخل ایران است،جایی که هنوز تصور میشود با ارائه امتیازهای فنی در مذاکرات، میتوان به توافقی پایدار رسید. غافل از اینکه مسأله اصلی، «ماهیت تقابل سیاسی» میان ایران و اسرائیل است، نه فقط جزئیات فنی برنامه هستهای.
در این معادله، حتی واسطههایی مثل اروپا، چین یا روسیه نیز نمیتوانند تغییری بنیادین ایجاد کنند. چرا که در نهایت، برای آمریکا، امنیت اسرائیل یک اصل ثابت و مقدس در سیاست خارجی است؛ اصلی که هیچ دولت آمریکایی – فارغ از گرایش حزبی – حاضر به عبور از آن نیست.
بنابراین، هر تحلیلی درباره چشمانداز رابطه ایران و آمریکا، اگر نقش تعیینکننده اسرائیل را نادیده بگیرد، صرفاً بازی با آمار و احتمالات است نه تحلیل سیاسی. و تا زمانی که این «متغیر نامرئی» در فضای رسمی ایران به رسمیت شناخته نشود، هر دور جدید مذاکرات، صرفاً تکرار یک بازی فرسایشی خواهد بود – بازیای که پایان آن، نه در وین یا دوحه و عمان بلکه در تلآویو و لابیهای قدرتمند آن در واشنگتن رقم میخورد.
در واشنگتن، سیاستگذاری در قبال ایران، صرفاً براساس پرونده هستهای یا تحولات منطقهای تنظیم نمیشود، بلکه از فیلتر «امنیت اسرائیل» عبور میکند. به بیان سادهتر، هرگونه نزدیکی میان ایران و آمریکا، بهمحض آنکه از آستانهای فراتر رود که اسرائیل آن را تهدیدزا تلقی کند، با مقاومت جدی در داخل ساختار قدرت ایالات متحده مواجه میشود؛ مقاومتی که نه فقط در کنگره، بلکه حتی در بدنه دستگاههای امنیتی و رسانهای آمریکا نیز بازتاب دارد.
از نگاه واشنگتن، ایران نه فقط یک کشور دارای برنامه هستهای یا نفوذ منطقهای، بلکه یک «تهدید ایدئولوژیک» علیه موجودیت متحد استراتژیکش در خاورمیانه است. حتی در صورت مهار کامل فعالیتهای هستهای ایران، اگر تهران همچنان بر گفتمان ضداسرائیلی خود پافشاری کند، هیچ توافقی درازمدت با آمریکا قابل دوام نخواهد بود.
این همان نقطه کور تحلیلهای رسمی داخل ایران است،جایی که هنوز تصور میشود با ارائه امتیازهای فنی در مذاکرات، میتوان به توافقی پایدار رسید. غافل از اینکه مسأله اصلی، «ماهیت تقابل سیاسی» میان ایران و اسرائیل است، نه فقط جزئیات فنی برنامه هستهای.
در این معادله، حتی واسطههایی مثل اروپا، چین یا روسیه نیز نمیتوانند تغییری بنیادین ایجاد کنند. چرا که در نهایت، برای آمریکا، امنیت اسرائیل یک اصل ثابت و مقدس در سیاست خارجی است؛ اصلی که هیچ دولت آمریکایی – فارغ از گرایش حزبی – حاضر به عبور از آن نیست.
بنابراین، هر تحلیلی درباره چشمانداز رابطه ایران و آمریکا، اگر نقش تعیینکننده اسرائیل را نادیده بگیرد، صرفاً بازی با آمار و احتمالات است نه تحلیل سیاسی. و تا زمانی که این «متغیر نامرئی» در فضای رسمی ایران به رسمیت شناخته نشود، هر دور جدید مذاکرات، صرفاً تکرار یک بازی فرسایشی خواهد بود – بازیای که پایان آن، نه در وین یا دوحه و عمان بلکه در تلآویو و لابیهای قدرتمند آن در واشنگتن رقم میخورد.